برای او بنویسم
می خواهم برای او بنویسم ،برای او که سالهاست زیر این تازیانه های زندگی سر خم نیاورده است ،و سینه سپر کرده در مقابل این طوفانهای سهمگین سرنوشت. او تا آخرین قطره های سرخ زندگیش را به پای نهال های عشقش میریزد تا این نهال ها به دژ های فولادی ای تبدیل شوند و همانند او سربلند از این آزمون الهی بیرون بیایند . از او می نویسم که ماهها و سالهاست دوری را برای آسایش خانواده خود بدون هیچ انتظار و توقعی تحمل میکند. از او مینویسم که تنها بدون هیچ همدم و همیاری به جنگ این زندگی بیرحم می رود و گلهای بهاری را در دل این زندگی می سازد . آری از او مینویسم که دل نگران و با اضطراب شدید شب ، سر را بر روی زمین میگذارد و با ...
نویسنده :
ویدا
18:58